برشی از کتاب «آیتالله باریکبین در دفاع مقدس» | آتش زدن خانه!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، کتاب "نماد ایثار"، نگاهی به نقش آیتالله هادی باریکبین پدر شهید مرتضی باریکبین در دفاع مقدس است که در ۲۱۶ صفحه و با دو هزار جلد نسخه، توسط انتشارات سایه گستر به چاپ رسیده است.
کتاب نماد ایثار با هدف تشریح بخشی از نقش حضرت آیتالله باریکبین در دوران دفاع مقدس به قلم حسن شکیب زاده تدوین و منتشر شده است.
کتاب فوق، حاوی گفتگو با ۲۰ تن از یاران، همراهان و مدیران وقت استان قزوین، دکتر محسن رضایی، سردارسرتیپ پاسدار، عبداللهعراقی، حجتالاسلام حسین آقاعلیخانی، آیتالله محمدیتاکندی، حاجیه خانم، ربابه هاشمیان، حجتالاسلام محمدحسن باریکبین، حاج محمدکریم باریکبین، حجتالاسلام سید فتاح مرتضوی، سید عبدالعظیم موسوی، سید محمدمهدی شهروش، محمدعلی حضرتی، حجتالاسلاموالمسلمین مجتبی قائد امینی، حجتالاسلام محمدتقی بهبودی، سردار مهدی صباغ، مرتضی روزبه، محمدحسن شفیعیها، صفتالله صالحی، حاج ناصر همافر، هادی تبسمی، حاج محمدحسن (غلامحسین) درافشانی و حجت الاسلام محسن کرمی همراه با بخشی از تصاویر و مستندات مربوطه است.
در این کتاب همچنین بخشی از وصایای شهدا و نقطه نظرات برخی از والدین محترم شهدا در مورد آیتالله باریکبین مورد استفاده قرار گرفته است.
انتشار قسمتهایی از خطبههای نمازهای جمعه آیتالله باریکبین که مرتبط با دغدغههای ایشان در طول دفاع مقدس از بخشهای خواندنی دیگر این کتاب است.
در کتاب یاد شده از تلاشهای ستودنی خانمها: زینب محبی، زهرا محبی، آرزو یارکهسلخوری، ملیحه شریفخواه و مریم بهبهانیفر که صادقانه و مسئولانه به موضوع پرداخته و بخشی از گفتگوها را به سرانجام رساندند؛ قدردانی شده است.
در بخشی از یادداشت کتاب یاد شده آمده است: «.. با همت بلند آیتالله باریکبین نه تنها مایحتاج عمومی رزمندگان و جبههها فراهم میشد بلکه با استفاده از امکانات تریبون نماز جمعه و مجالس مختلف، زمینه تشویق و ترغیب آحاد مردم را برای حضور در جبهههای نبرد حق علیه باطل و کمکرسانی به رزمندگان نیز فراهم میساخت.
او در طول حیات پربرکت خود علاوه بر ارایه خدمات بیشماری در حوزههای مختلف فرهنگی و اجتماعی با حضور ارزشمندشان در جبههها و در لایههای مختلف مردمی هماند پدری دلسوز و آگاه عمر پربرکتشان در راه اسلام و مردم نهاد و چه مظلومانه و بیصدا بهدیار معبودش شتافت ...»
در بخشی از کتاب فوق ربابه هاشمیان همسر آیتالله هادی باریکبین روایت میکند: «اوایل سال ۵۷ بود که از تبعید برگشتیم و اوج حکومت نظامی بود. یک شب از شهربانی به حاجآقا زنگ زدند گفتند اینجا بمب دستساز پیدا کردیم که عاملش شما هستید و حاجآقا را تهدید کردند که امشب خانه شما را آتش میزنیم.
در این وضعیت همسایهها آمدند کمک کردند و خانه ما را تخلیه کردند؛ که همان شب مرتضی آمد و رفت مسجدالنبی (ص) که آنجا هم شلوغ شده بود. مرتضی آمد و یک شیشه کوکتل مولوتوف برد و رفت و هر چقدر صدایش کردم، اما گوش نکرد و رفت. البته آن شب خانه ما را آتش نزدند و فقط یک تهدید بود که حاجآقا هم به شهربانی گفته بود بیایید و آتش بزنید من از کسی نمیترسم ...»